زنگ خطر بيخ گوش قهرمان آسيا؛

ليگ يك ماندنم آرزوست!

تيم فوتبال پاس همدان روز گذشته يكبار ديگر در ليگ يك شكست خورد، اين باخت آب سردي بود بر پيكر بي جان تيمي كه حالا بيش از هر زماني خطر سقوط به دسته دو را احساس مي‌كند.

تيمي كه بر روي سينه اش يك ستاره حك شده، تيمي كه روزگاري قطب سوم فوتبال اين مملكت بود، تيمي كه روزگاري با تكيه بر مرداني چون خداداد و ... لرزه بر اندام سرخابي ها و هر تيم ديگري مي انداخت و تيمي كه در اولين سال انتقال به همدان به كمتر تيمي نه مي گفت حالا سرشاخ شده با هزار و يك مشكل ريز و درشت كه گل سرسبد آن ها يك "آلارم" است!

آلارم، هشدار، زنگ خطر يا هرچيز ديگري كه براي آن بتوان نام گذاري كرد. هرچه هست اينكه صدايش يك استان را فرا گرفته و بيش از همه هواداراني را نگران كرده كه ديگر نمي دانند بايد براي ليگ برتري شدن پاس دست به دعا بردارند يا براي ابقا در ليگ يك!

نتايجي كه پاس اين روزها در دسته يك مي گيرد سبب شده تا همه، از رسانه ها گرفته تا هوادار در قامت يك منتقد، قدعلم كنند. صدالبته اينكه مديران و اعضاي كادر فني پاس برابر انتقادات، خلع سلاح هستند و ديگر نمي توانند پاسخگوي هجمه زياد انتقاداتي باشند كه هر روز نوك پيكان آن باشگاه و در رأس آن مديرعامل تيم را نشانه مي گيرد.

تيمي كه مديرعاملش هميشه مي گفت: يك ليگ برتر به مردم همدان بدهكارم حالا بايد به فكر اين باشد تا بيشتر از اين بدهي هايش به مردم همدان زياد نشود! تيمي كه خيلي زود مي‌خواست به ليگ برتر بازگردد اين روزها بايد براي فرار از سقوط به دسته دو بجنگد. جنگ با تيم هايي كه تا دندان مسلح هستند و رحم ندارند! نبرد با تيم هايي كه همه شان به ليگ برتري شدن مي انديشند نه ترس از سقوط!

واقعيت اين است كه اگر تا ديروز بايد براي ليگ برتري شدن پاس حلقه اتحاد مي زديم و هماهنگ بوديم، امروز بايد متحد شويم براي يك هدف ديگر! امروز بايد پاس را كمك كنيم تا به دسته دو پاس داده نشود. امروز وقت آن است تا از مسئولان گرفته تا رسانه ها و مردم به فكر ليگ يكي ماندن باشيم! ما را چه به ليگ برتر؟!

ديروز يكي مثل احمد تقوي كه تجربه اش از خيلي ها كمتر است اين هشدار را داد و بعد از آن يكي مثل عباس صوفي كه از اوضاع پاس بهتر از من و شما باخبر است. نبايد منتظر بمانيم تا فردا روزي دوباره يك نفر هشدار سقوط بدهد. از همين حالا بايد براي ماندن در ليگ يك برنامه ريزي كنيم. ليگ برتر بماند براي بعدها تا شايد يكي پيدا شد و گره از كار پاس باز كرد!

يادداشت: حامد صيفي-ایسنا

• < قبلی
• بعدی >