نقطه پنالتی سرمشقی برای دیگران

b_150_100_16777215_00_images_stories_football.jpgاندیشه جوامع در حوزه‌های مختلف اعم از روابط مردم با دولت، دولت با مردم، دولت با دولت‌ها، مردم با هم نوعان خود و گروه با گروه دیگر؛ با عنوان فرهنگ یک جامعه نماد و معرفی می‌شود. فرهنگ عمومی صحیح می‌تواند تحولات لازم را در یک جامعه ایجاد و حتی در راستای صدور آن اقدام کند. برای شکل‌گیری یک فرهنگ باید عوامل مختلفی دست به دست هم دهند تا این مسأله اتفاق بیفتد.

 

به گزارش "همدان فوتبال"، از جمله عواملی که در صد سال اخیر توانسته جایگاهی تأثیرگذار در انتقال این مفاهیم و همچنین در بسط و انتقال اندیشه برای خود کسب کند ورزش است. اهمیت ورزش سبب شده است که عرصه فراخی فراهم شود که با ورود افراد با اندیشه و تخصص‌های متفاوت نوع نگرش‌ها و عملکردها نیز متنوع شود.

 

همانطور که می‌بینیم در بخشی از این گزاره، راه برای همه کسانی که حداقل شرایط ورزشی را دارند یا اصلاً ندارند نیز برای ورود به صحنه ورزشی فراهم شده است. با توجه به اهمیت افرادی که در ورزش حضور دارند و به تعبیر دیگر کمترین انتظار از کسانی که وارد اینگونه فضاها می‌شوند این است که یا منشأ فکر و اندیشه‌ای تازه و یا حامل و حامی تفکری رایج برای نظام تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری نه تنها در حوزه ورزش که حامل تفکری ناب برای کشور باشند.

 

با اذعان به این اهمیت باید حضور سیاسیون را در این حوزه دیگر جزء لاینفک ورزش قرار داد چرا که در جایی که نباید موضوع سیاسی باشد، سیاستمداران خود موضوع سیاست شده‌اند که امری طبیعی است و وقتی از ورزش هزینه می‌شود مطمئناً به دنبال بی‌دردسرترین و احیاناً جذاب‌ترین گروه‌ها به منزله مرجع می‌باشند که ورزش و ورزشکاران از جمله آنهاست.

 

ولی در ورزش حالت عکس این امر در حال رخ دادن است چون آنچه بی‌دردسر می‌تواند از یک شخص بی‌تخصص آدمی سرشناس و به اصطلاح کارکشته بسازد قسمتی است به نام ورزش که آنقدر گسترده شده است که سیاسیون نمی‌توانند بر آن نظر نداشته باشند.

 

اما نتیجه حضور سیاسیون در ورزش اینگونه است که آنها با زدوبندهای فراوان و لابی که ذات سیاست است به آنچه دست یافته قانع نخواهند بود بنابراین سعی در گسترش نفوذ و قدرت دارند که در این بین از هر راهکاری در برداشتن موانع استفاده خواهند کرد. در این بین فضای ورزش نیزبه سمت و سویی پیش می‌رود که تفکرات انتقالی یک کشور با همان رنگ و لعاب سیاسی وارد جامعه ورزش دنیا می‌شود و اندیشه‌های جامعه‌ای در اذهان باقی می‌ماند که در پس آن اندیشه، اندیشه‌هایی نهفته است که شاید افکار عمومی از آن آگاه نیست و آنچه می‌بنید را قبول می‌کند.

 

در این راستا بهترین ماشین تولید اندیشه، محبوب‌ترین ورزش دنیا یعنی فوتبال است که از این قاعده نه تنها مستثنی نیست بلکه خود تبدیل به حکومتی مستقل شده است که « با دست نامرئی» در جهان اداره می‌شود که هیچکس و هیچ چیز قادر به توقف آن نیست. پس این ذهنیت که سیاسیون در فوتبال غایب باشند ساده‌لوحانه است.

 

اما در جایی این سیاست آنقدر غلظتش بالا می‌رود که به سمت و سوی سیاست‌زدگی سوق پیدا می‌کند، همانگونه که در فضای سیاسی نیز این چنین شرایطی را پیش آورده‌اند که چه رسد به ورزش!

 

نمونه بارز آن فوتبال کشورمان است که در کوچک‌ترین موارد فوتبالی نیز می‌بینیم که سیاسیون در آن حضور دارند و به افاضه تخصصی فوتبالی می‌پردازند. این در حالیست که در سیاست داخلی و سیاست خارجی آنچه وضعیت کنونی ما را رقم زده است تدابیر همین افراد است که در چارچوب منفعت تنها تا نوک بینی خود را مشاهده می‌کنند و ولاغیر. حال در این وضعیت انتقال اندیشه در فضای بین‌الملل آنهم از طریق فوتبال نمودی چندوجهی را برای افکار عمومی دنیا رقم خواهد زد.

 

راه دوری نمی‌رویم و به نمونه کوچک‌تر آن که استان خودمان است اشاره می‌کنیم.

 

تا قبل از سال 87 ، فوتبال استان همواره نماینده‌هایی در لیگ‌های 2 و 3 کشوری داشت که توان حضور تا این سطح نیز با دست خالی شاهکاری بود که بازیکنان با غیرت در کنار مربیان متعصب آن را رقم زده بودند. اما تدابیر دولت عدالت تنها منحصر به سیاست داخلی و خارجی نمی‌شد. در سال 87 تغییرات گسترده‌ای گویا در حال انجام بود و آن خبری بود که از تهران مخابره شد. که گویا سومین باشگاه پرافتخار ایران دیگر جایی در تهران ندارد.

 

خبری جالب توجه كه هدف آن ایجاد تحول، نه تنها در فوتبال که در ورزش استان همدان بود. «علی‌اکبر فامیل‌کریمی(عضو سابق هیأت مدیره باشگاه فرهنگی ورزشی پاس همدان): نگاه مرادی استاندار وقت همدان به این انتقال اینگونه بود که اگر پاس از تهران به همدان انتقال پیدا کند، فضای ورزش متحول خواهد شد. حتی خود مرادی به من گفت که اگر پاس به همدان بیاید ورزش قهرمانی و حرفه‌ای ارتقا پیدا خواهد کرد و اگر ورزش قهرمانی یک منطقه رشد کند، طبیعی است که ورزش پایه آن نیز شکوفا شده و ارتقا پیدا می‌کند.”

 

بر اين اساس با رایزنی مدیران و با تصميم مسئولان تربيت‌بدني ناجا مقرر شد، تمام فعاليت‌هاي ورزشي باشگاه پاس تهران در عرصه ورزش حرفه‌اي به باشگاه پاس همدان منتقل شود. مردم از دولت که گویا خروج از تمرکزگرایی را با فوتبال آغاز کرده بود قدردان بودند چرا که می‌توانستند به تماشای بازی‌های لیگ برتر از نزدیک بنشینند و در این حین شاید شاهد آغاز توسعه استان خود نیز باشند چرا که دیگر باید فوتبال و بخصوص باشگاه پاس روی پاهای خود می‌ایستاد و نمونه‌ای برای سایر سازمان‌ها، نهادها و ارگان‌های مختلف می‌شد.

 

لذا از سال 87 به بعد باید زیرساخت‌ها تقویت می‌شد، امکانات و بویژه زمین فوتبال باید به تجهیز کامل می‌رسید، برنامه مالی مناسب خارج از مرکز تنظیم می‌شد، بازیکنان سابق حفظ می‌شدند و... . به نظر می‌رسید همه این ترتیبات توسط کاظم اولیایی، حمیدرضا حاجی‌بابایی، بهروز مرادی، و کیومرث هاشمی(نایب رئیس سازمان تربیت‌بدنی سابق) که نقش اصلی را در انتقال داشتند برنامه‌ریزی شده بود.

 

اینگونه بود که اندیشه و تفکرات پایتخت تاریخی ایران زمین توسط یک تیم در لیگ برتر به افکار عمومی کشور معرفی نشد که این یک تیم لیگ برتری بود که با افتخارات و آداب خود تنها نام همدان را همراه داشت.

 

در ابتدا به نظر می‌رسید همه چیز خوب است و این وضعیت ادامه داشت تا اینکه مدیران خطر این هدیه را در هشتمین و بالاخره نهمین دوره لیگ برتر احساس کردند. بگوویچ، منصوریان، ملاحی، یاوری و بالاخره مدیرروستا نیز نتوانستند کاری برای فوتبال بخت برگشته همدان انجام دهند و قهرمان آسیا را به لیگ یک نشاندند.

 

البته تدابیر در آن سال‌ها همچنان ادامه داشت چرا که تفکرات خرید تیم لیگ برتری نیز قرار بود به این پرونده اضافه شود که تنها بخت فوتبال همدان در آن سال رقم خورد. چون اگر رسانه‌ها اطلاع‌رسانی نمی‌کردند و خریدی اتفاق می‌افتاد و بی‌شک با سقوط تیمی دیگر به دسته پایین‌تر آن هم توسط یک شهر، تفکرات مدیران همدانی به نحو احسن به کشور مخابره می‌شد.

 

با آغاز لیگ یک، صوفی و سپس رمضانی با کمالوند به صحنه فوتبال همدان وارد شدند که باز هم این کمالوند بود گویا راه و رسم سیاست‌پیشگی را خیلی بهتر از مدیران پشت میزنشین استانی ما بلد است.

 

در این برهه زمانی که افکار اکثر فوتبال دوستان همدانی به جار و جنجال پاس معطوف شده بود، در نقاط دیگر استان تیم‌های دیگر در حال افتخارآفرینی بودند. باشگاه الوند همدان چون امنیتی و سیاسی نبود باید بازی‌های لیگ دسته دوم کشور خود را در ورزشگاه کاملاً بی‌کیفیت ملت و به دلیل نبود حامی و شرایط خوب مالی وتبلیغاتی، بدون تماشاگر بازی کند و شرایطی را برای خود فراهم کند که شاید گوشه چشمی نیز به این تیم شود.

 

در همان مکان بی‌کیفیت، ولی زمانی دیگر این جوانان، نوجوانان و امید تیم‌های بومی همدان بودند که با زحمات شبانه روزی مربیان بی‌نام نشان با کمترین امکانات در مسابقات کشوری در هر حال رقم زدن آینده استانشان بودند. اما غوغای پاس سالاری اجازه نداد عرق تمرینات و بازی‌های طاقت‌فرسای آنها دیده شود.

 

البته در 19 فروردین 1393 سربلندی برای همین جوانان که دیده نشدند و افتخار برای استان آفریدند باقی ماند و در جایی که قهرمان آسیا توانست به لیگ دسته 2 کشور سقوط نکند همین عزت تیم‌های بومی که در استادیوم ملت در 4 گوشه آن 4 تیم بدون غوغا و جاروجنجال درحال تمرین هستند، برایشان کافی است.

 

اما در همین زمان تأسفی رقم خورد که شایسته هواداران نبود و آن سقوط باشگاه الوند به لیگ دسته دوم کشور بازمی‌گردد.

 

در جایی که عده‌ای با ورود به فضای لیگ‌های بالاتر نتوانستند فضای آن را درک کنند و شاید بهتر بگوییم تجربه حضور در لیگ پرچالش دسته یک را درنیافته بودند. البته گلایه ما به جایی دیگر بازمی‌گردد. در حالی که این تیم با قدرت و فراست تیمی خود و بدون هیچ چشم‌داشتی به لیگ یک وارد شد اما می‌بینیم که الگوبرداری از فضای پرحاشیه پاس در تیم الوند، تمام آن فراست را به چالش می‌کشد و نتیجه آن حضور یکساله در لیگ یک کشور می‌شود.

 

در آخر؛ با توجه به وضع موجود، ارتباطی که باید بین مقدمه بحث با متن موجود ایجاد کرد بدانجا باز‌می‌گردد که انتقال اندیشه و مفاهیم شاید در ظاهر برای بسیاری در کشورمان خالی از ارزش باشد ولی در عمل در جهان به گونه‌ای آن را به کار بسته‌اند که نظریه‌پردازان توفیقات توسعه‌ای را در کشورهای توسعه یافته و درحال توسعه منوط به آن ارزیابی کرده‌اند و به خاطر همین است که بسط و ثبات این انتقال اندیشه تنها از طریق یک عامل یعنی ورزش، را نیز سعی دارند که در تصاحب خود نگاه دارند.

 

این در حالی است که در کشور ما انتقال یک تیم از شهری به شهری دیگر مبنای انتقال مفاهیم شده است که خود این امر ضد اندیشه است چرا که از پس آن تدبیری جز یک راه‌حل موقتی برای عبور از یک دغدغه اندیشیده نشده است. حال در نظر بگیریم که این تنها نمونه‌ای است از یک کل، که تعمیم آن به کل کشور نمایان کننده این نتیجه است که از یکی از عوامل انتقال اندیشه که فوتبال است باید چشم بپوشیم و منتظر نمایش سیاست‌مداران در عرصه‌های دیگر برای عرضه افکار به جهانیان باشیم.

 

منبع: همدان پیام/مهدی غلامی

 

اضافه کردن نظر

کد امنیتی
تازه کردن